حدیث جون....نفس مامان و باباشحدیث جون....نفس مامان و باباش، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 15 روز سن داره

پرنسس حدیث

52ماهگی

حدیث جون.... این لحظه ، 4 سال و 6 ماه سن دارد   خدا گفت: زمین سرد است چه کسی میتواند زمین را گرم کند؟ زن گفت: من میتوانم، خدا شعله به او داد زن شعله را در قلبش گذاشت، قلبش آتش گرفت خداوند لبخند زد، زن پر از نور شد، زن زیبا شد خدا گفت: زن شعله را خرج کن زن عاشق شد، زن مادر شد، زن مهر شد، زن ماه شد.... در تمام این سالها خدا سوختن زن را تماشا کرد خدا گفت: اگر زن نبود زمین من همیشه سرد بود پ.ن:میدونم متن به عکس نمیخوره ولی حیفم اومد ننویسمش ...
31 تير 1396

خرید سیسمونی

17تیرماه صبح زود با مامانی و بابایی راهی تهران شدیم تا برا خاله سیسمونی بخریم این سفر براتو کلی بیاد موندنی شد کلی بستنی قیفی خوردی کلی اسباب بازی خریدی هرچی اراده کردی بابایی برات خرید سیسمونی اقابزرگ شعبه یک خیابان احد... و واکنش اقای بابای خونه بعد دیدن عکس در سفر بعدی حتما یه یدد ماشین شارژی برا دختر جانمان خریداری میکنیم     ...
31 تير 1396

مهمان داریم چه مهمانی...

روزهای گرم تیرماه میزبان خانواده اقای ملکی بودیم که از مشهد اومده بودن جمعه 9تیرماه 1396 ناهار وشام خونه مامان جونشون بودیم ایلیا فوتبال دستی اش رو اورده بود تا با امیر حسین ملکی بازی کنید عمو رضا ..عمو مهدی و بابا جواد هم به ترتیب سرگرم شدند شنبه شام مهمان عمو رضاشون  بودیم شهمیرزاد خونه پسر عمه باباشون حلما گلی ناز نازی هم مطابق میلتون نبود و همچنان حسودی به بچه هایی که منو و بابا ازشون تعریف میکنیم ادامه داره حلما جان 23دیماه 95 بهدنیا امده دقیقا یه ماه از فاطمه کوچیکتره یکشنبه ناهار مهمان خونه عمه مرضیه بودیم و شام هم مهمانشون در پارک سیمرغ اینم باید...
31 تير 1396

51ماهگی

حدیث جون....ناناز مامان و باباش تا این لحظه ، 4 سال و 5 ماه سن دارد چشاتو قربون عجب خماره شرابه نابه که کرده مستم...
4 تير 1396

ماه رمضان

مهمانی افطار _حسن آباد_روز 16 ماه رمضان مهمانی افطار _حسن آباد_روز 16 ماه رمضان دعوت عمو رضا و زن حمیده بودیم... خدا قبول کنه ازشون... از سمت چپ حدیث بانو _فاطمه سادات_فاطمه عمو رضا_فاطمه_مبینا...
4 تير 1396
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به پرنسس حدیث می باشد